بهتره زیاد راجبش فکر نکنی

توضیح نداره دیگه معلومه

بهتره زیاد راجبش فکر نکنی

توضیح نداره دیگه معلومه

گابریل گارسیا مارکز (100 سال تنهایی ) برنده جایزه نوبل ادبیات

گابریل گارسیا مارکز (100 سال تنهایی ) برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1982

100 سالی که از زمانی آغاز می شه و در واقع شروع نسل اون از نطفه ای که دقیقا در روزی بسته می شه که پدر خانواده یعنی خوزه آکاردیو بوئیدیا فردی رو که به خاطر انونکه همسرش اجازه هم خوابی با اون رو نمی داد کشته بود. یعنی نطفه ای که در روز قتل بسته شد. باعث شد که نسل این خانواده در عرض  100 سال از بین برود. "نخستین آنها را  به درختی بستند و آخرین آنها، خوراک مورچه ها خواهد شد"

نسلی محکوم به نابودی

نسلی که با قتل و خشونت آغاز شد و با عشق به پایان رسید

عشقی که نه به خاطر بی پولی کم رنگ می شه و نه به حاطر وضعیت سخت زندگی و نه به خاطر مورچه های قرمز و نه ....

گابریل گارسیا مارکز در کلیه نوشته هاش  به عشق اهمیت زیادی داده که خب اینجا هم می بینیم که اون نسل سوخته که پر از خرافات و کله شقی های خودش بود فقط با یک عشق واقعی و نه شهوت به پایان رسید، تنها عشقی که در 100 سال گذشته در این خانواده اتفاق افتاد، یک عشق واقعی و باعث شد که تمام چیزهایی رو که از گذشته باقی مونده بود پاک کنه، حتی جایی رو که  خوزه آکاردیو بوئیدیا به عنوان  شهر انتخاب کرده بود، در واقع همه چیزی رو که او خانواده  به وجود آوردند از بین رفت.

البته این کتاب و در واقع طرز فکر نویسنده به سرنوشتی اعتقاد دارده که از قبل تعیین شده، که خوب به نظر من اینطور نیست، وگرنه همه از همین حالا کارنامه ی 100 سال آینده رو داشتن فقط به یه ملیکادس نیاز داریم تا اونو برامون کد کنه، ولی خوب شاید منظور نویسنده اینه : خوزه آکاردیو بوئیدیا کاری کرد که سرنوشت چند نسل خانواده خودشو بست، واسه  همین بود پیلار ترنرا می گفت " برای خانواده ی بوئیدیا نیازی به گرفتن فال نیست و همه چیز تکرار می شه" . انگار کسی تو او خانواده کاری کرده بود که نسل خودشو نابود کرده بود. ولی خب منم به این اعتقاد دارم که ادم نتیجه ی بعضی از کاراشو خیلی بعد از انجام او کار می بینه و مجازات این نسل هم نابودی بود، اما از کجا می فهمیم که  اشتباه همون قتل اون مرد بوده؟ و این اشتباه توسط خوزه آکاردیو بوئیدیا رخ داده؟ از اینجا که ملکیادس در زمان خوده خوزه آکاردیو بوئیدیا این پیش گویی رو انجام داد و مرد.

ولی  اورسلا همسر خوزه آکاردیو بوئیدیا هم در این گناه دخیل بود. اگر اون اون لباس مسخره رو نمی پوشید تا مانع خوزه آکاردیو بوئیدیا از نزدیکی بشه هرگز اون قتل اتفاق نمی افتاد و به همین دلیل بود که اورسلا عمری طولانی کرد تا سرنوشت یک نسل خودشو ببینه، عمری دراز که دیدن مرگ خیلی از پسران و نوه هاش  رو موجب شد. و عمری دراز هم یک نعمته و هم یک شکنجه.

به هر حال این کتاب واقعا یه شاهکاره اگه نخوندیدش حتما بهتون توصیه می کنمش شرح حال کلیه اعضاء خانواده و داستان ها و سرنوشت هرکدوم از ابتدای تولد تا لحظه مرگ.

 

نظرات شخصی CeZar

 

نظرات 3 + ارسال نظر
هدیه به دخترا و پسرا شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ http://dvp.mihanblog.com

دوست عزیز ازمطالب استفاده کردیم
به وبلاگ ما سر بزنید حتما استفاده کنید
اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند
به علت حجم بالای عکسهای آموزشی ما شما 5 دقیقه صبر کنید تا وبلاگ ما لود شود خیلی خوشحال میشوم ازاین فرصت نهایت استفاده را ببرید
پیروز باشید به امید روزی که موضوع وبلاگهای من باعث ایجاد همکاری دو جانبه وبلاگهایمان شود
http://mamno-13.blogsky.com
ورود برای 13 ساله ها ممنوع
http://dvp.mihanblog.com
هدیه به دخترا و پسرا

َشقایق چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:59 ب.ظ http://shabdar-4par.persianblog.ir

من یه هفته پیش صد سال تنهایی رو دو روزه خوندم و عالی بود به نظرم! "زمان نمی گذرد تنها تکرار می شود"(اون جایی که یه پسر دیگه به دنیا اومد و خواستن دوباره براش یه اسم تکراری بذارن این فکر به ذهن اورسولا اومد و به نظرم کلیدی ترین جمله ی کتاب بود.)
در کل با بیشتر حرفات موافقم و اینکه... کتاب وحشتناکی بود. محکوم شدن به 100 سال تنهایی...

ارغوان سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:59 ق.ظ http://www.ashtarani.com

سلام. خیلی وقته دیگه به هم سر نزدیم. مثل این که زیاد به سر و گوش وبلاگتون دستی نمی کشید. منم توان اولیه رو از دست دادم اما هنوز بی کار نشستم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد