بهتره زیاد راجبش فکر نکنی

توضیح نداره دیگه معلومه

بهتره زیاد راجبش فکر نکنی

توضیح نداره دیگه معلومه

دالی!

اینجارو که باز کردم  اول رو شکلک کلیک کردم ببینم چی میتونه حالمو الان توصیف کنه دیدم حتی شکلک هارو هم آپدیت کردن و ریدن تو نوستالوژی یاهو منسجریمون

سلام بعد از ۴-۵ سال دوری

نمی دونم چی شد امشب اتفاقی یاد وبلاگم افتادم، حتی آدرسشم یادم نبود،‌ یه ریکاروی کردم و دراوردمش

وای خدا، الکی اکی ۵-۶ سال گذشت، چنتا چیز باحال بگم؟

توی این مدت من ازدواج کردم، باحالترش اینه که یه دخمل ۱ ساله و ۲ ماه خوجلم دارم  باور می کنید؟

الان که پست های قدیمیمو می خوندم کلی یاد خاطرات کردم، دیدم چی بود و چی بودم و الان چی شده و چی شدم

خداروشکر راضیم ، روند خوبی داشتم از زندگیم، حالا کسی که نیست ولی بعضی جاهارو ریدم، توجه کردین یکمی ادبیاتم عوض شده؟!

اره قبلا یه خورده با ادب تر بودم (‌البته مراعات می کردم وگرنه با ادب که اغراقه ) ولی الان به این نتیجه رسیدم که رعایت ادب بسیار چیز خوبیه ولی من راحت حرف زدن رو ترجیح میدم، والا پیر شدیم هم سن خر خدا،  مبادی آداب باشه واسه جمع های فامیلانه! اینجا از این خبرا نی.

در هر صورت یه دفعه دیدم تخمی تخمی ۵-۶ سال از سنمون رفت

اوووفففففففففففففففففففففف ۵-۶ سااااال

به حرف سادست ولی وقتی کارا و اتفاقاتی که تو این چند سال افتادن رو مرور می کنی می فهمی ۵-۶ سال یعنی چقدر

هی می خوام شکلک بزارم مثل قدیما ولی دیگه خیلی پشمن این شکلک جدیدا، نمی زارم


در همین حد بسه، نمی دونم پست بعدیم کی هست؟ می ره تا چند سال دیگه ! امیدوارم این بلاگ اسکای هیچ وقت بسته نشه و چندین سال بعد بتونیم خاطراتمونو اینجا ببینیم.

شت، شت شت شت

یادش بخیر، میومدید میزدید آپ کردم بیا سر بزن

میخواستم فحش خوارو مادر و بکشم بهتون مثل گاو میومدید نخونده فقط همینو می گفتید 

الانم که نمی دونم زنده ایید مرده ایید ولی یادش بخیر

تف تو روتون تو این ۵ سال ۱ کامنت نذاشتین  ( نه که حالا خودم ۱۰ تا گذاشتم )

باشه شب بخیر

تا بعد

زندگی!

زندگی! تو چیستی که مردم در پی تو اند. برایت تلاش می کنند! از لذت های خود برای تو می گذرند که بتوانند بهتر تو را داشته باشند. به تو حسودی می کنم. ای کاش مردم آن مقدار که برای تو وقت می گذاشتند برای یکدیگر می گذاشتند، آنگاه معنی تو را بهتر می فهمیدند.

سلامی بعد از سالها تنهایی

سلامی بعد از یه مدت خیلی طولانی،به طولانی بودن یک عمر و به کوتاهیه یک پلک


از دوستان عزیزم ممنونم که تو این مدت نظر می دادن، همرو می خوندم ولی ببخشید که حوصله جواب دادن یا سر زدن بهتونو نداشتم.

نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم الان یه پست بزارم.

داشتم خاطرات 2-3 سال پیشو می خوندم و کلی می خندیدم.

عجیبه، تا چند ساله پیش دوست داشتم زود بزرگ شم ولی الان روز هایی که به عمرم اضافه منو می ترسونه که نکنه از زندگی عقب باشم.

یاد اون دوران بخیر. ولی الان از خیلی جنبه ها از زندگیم بیشتر راضیم.

تو این مدت تجربه های خیلی تلخ و شیرینی رو داشتم، دوستای زیادی پیدا کردم، با آدم های جور وا جوری آشنا شدم و چیزایی یاد گرفتم که برای هر کدوم هزینه های سنگینی دادمر، وقتم، انرژیم، پولم، احساسم و ....

مهم نیست آدم برای تجربه ایی تاوانی پرداخت کنه، مهم اینه که اون تجرب رو دوباره تکرار نکنه که اگه این اتفاق بیفته می شه گفت که آدم بزرگ شده.


خب دیگه خیلی موضوع رو جدیش نکنم

راستی می دونید موضو چیه؟

موضو همون موزه که شیرازیا بهش می گن موضو


خوب دیگه برم لالا کنم. ساعت 3 شد

بحثمونم که هیچ نتیجه اخلاقی نداشت!!!

اها راسی داره، یادم آخرین پستم راجب دخترا بود.

پس از برسی های به عمل آمده کاشف به عمل اومد که یه کم اشتباه می کردم. دخترا خیلیییییی بدتر از او چیزی هستن که قبلا گفتم ولی به قول ترکا آما

وجود دارن کسایی که میشه به راحتی بینشون با بقیه فرق گذاشت و ارزش خیلی چیز ها رو دارن خیلببببببببببببببببببببببببی چیز هارو ولی تعدادشون خیلی کمه.

حالا بگرد تا پیدا کنی

خوب حالا به نظر شما من بدتر شدم؟

دخترا بدتر شدن؟

جفتمون بدتر شدیم؟

هممون بهتر شدیم؟

من خلم؟

خل پدرته؟

خل پدرمه؟

یعنی کی می تونه بد شده باشه این موقع شب؟


------------------------------------------


امیدوارم که بازم بیام.

خوش باشید


سزار